دریای خروشان...
آماده ی جان سپردنم...
آخر...
آمده ام تا آخرین جشن تولدم را با ماهی ها باشم...
و آب را در خود جاری سازم و زلال شوم...
میخواهم
نه تنها جسمم بلکه دلم را به دریا زنم...
شاید دل شکسته ی من هنوز برای صدفی پیر
که در آرزوی مرواریدی جان میدهد
ارزشی چندین برابر زمین داشته باشد...
فقط یادت باشد
آن زمان که خود را غرق در تو می کنم...
موجهایت استقبال گرمی کنند
آخر سردی روزگار در دلم لانه ای پر از گرمی و شور به جای گذاشته...
و چه زیباست لحظه ی جان دادنم...لحظه ی تولدم...
خدا کند ماهی ها با دیدنم اشک بریزند...
آخر...
مدتهاست کسی برای من دل نسوزانده است...
آبی زیبا آن هنگام که مرا در آغوش گرفتی...
دیگر راه برگشت را به من نشان نده...
می خواهم تا آخر در تو غوطه ور باشم...
فقط کاری بکن...
سلام گرم مرا به دلی سنگ تر از سخت برسان...
وبگو
شاید زمانی مرواریدی شوم در گوشه ای از آرایشت...
و دلسوزانه این پیام را به او برسان...
"شاید هنوز هم..."
گوشه ای از دلت...
خاطره ای سبز داشته باش...
به او آب و دان ده تا زمانی که
در گوشه ای از تو
همچو مرواریدی جای گرفتم...
"عشق در تو دمیده شود..."
shishi
نظرات شما عزیزان:
samaneh
ساعت20:47---23 فروردين 1391
ahhhhhhhhhhhhhhhhh
shadi to chete baba ?
chera hey zefe hal mizani ? پاسخ:zefe hal ?=)) man key zede hal zadam?!?!?!?!?!
samaneh
ساعت19:45---20 فروردين 1391
hich nazare khasi nadaram
faghad goftam ezhare vojod konam پاسخ:nakoni behtare!!!!
sepideh
ساعت20:53---16 فروردين 1391
ziba mesle hamishe ..... eival bache ha ... movafagh bashid shishi o shasha joonam پاسخ: ...mer30 sepide joon
to ham hamintor azizam ....
پاسخ:me30 3Pde!
|